خرید و فروش تجهیزات موسیقی

خرید و فروش تجهیزات موسیقی

خرید و فروش تجهیزات و آلات موسیقی در تهران و شهرستان ها

خرید و فروش تجهیزات موسیقی

خرید و فروش تجهیزات و آلات موسیقی در تهران و شهرستان ها

خرید و فروش تجهیزات موسیقی

خرید و فروش تجهیزات و آلات موسیقی در تهران و شهرستان ها درامز گیتار ویولن

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موسیقی سنتی» ثبت شده است

۱۹
خرداد

موسیقی سنتی

موسیقی اصیل ایرانی که با نام موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی دستگاهی نیز شناخته می‌شود، شامل دستگاه‌ها، نغمه‌ها، و آوازها، از سال‌ها پیش از میلاد مسیح تا به امروز سینه به سینه در متن مردم ایران جریان داشته و آنچه دلنشین‌تر، ساده‌تر و قابل فهم‌تر بوده‌است، امروز در دسترس است. بخش بزرگی از آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، و یونان متأثر از این موسیقی است و هرکدام به سهم خود تأثیراتی در شکل‌گیری این موسیقی داشته‌اند. از موسیقی‌دان‌ها یا به عبارتی نوازندگان موسیقی در ایران باستان می‌توان به «باربد» و «نکیسا» و «رامتین» اشاره کرد. موسیقی اصیل ایرانی، جزو کهن‌ترین سبک‌های موسیقایی از دوران باستان تا به امروز است.[نیازمند منبع] همچون گذشته‌های دور، مشاهیر صاحب سبک بسیاری در تاریخ ایران معاصر سر برآورده و هر یک، گامی مؤثّر در اعتلا و پویندگی این موسیقی اصیل برداشته اند.

همچنین «ردیف‌های موسیقی اصیل» به‌عنوان نخستین پروندهٔ مستقل ایران در فهرست میراث ناملموس جهانی در مهرماه ۱۳۸۸ ثبت شد.

 

موسیقی سنتی

 

ردیف

موسیقی ردیف دستگاهی امروز ایران از دورهٔ آقا علی‌اکبر فراهانی (نوازندهٔ تار دورهٔ ناصرالدین شاه) باقی مانده‌است. آقا علی اکبر فراهانی به‌واسطهٔ میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر) برای نشر موسیقی ایرانی به دربار دعوت شد. سپس آقا غلامحسین (برادر زاده آقا علی‌اکبر) این موسیقی را به دو پسر علی‌اکبرخان به نام‌های میرزا حسینقلی و میرزا عبدالله، آموخت و آنچه از موسیقی باستانی ایران امروزه مورد استفاده‌تر و معروف‌تر است، دسته‌بندی موسیقی توسط این دو استاد در قالب مجموعه نواخته‌ها و آموزش‌هایشان است که به نام «ردیف موسیقی» نامیده می‌شود.

ردیف در واقع مجموعه‌ای از مثال‌های ملودیک در موسیقی ایرانی است که تقریباً با واژهٔ رپرتوار در موسیقی غربی هم‌معنی است. یک مجموعهٔ ردیف، مجموعه مثال‌هایی موسیقایی از هر کدام از گوشه‌های یک دستگاه‌است که بیانگر نسبت نت‌های مورد استفاده در آن گوشه و حال و هوای احساسی آن است.

گردآوری و تدوین ردیف به شکل امروزی از اواخر سلسلهٔ زند و اوایل سلسلهٔ قاجار آغاز شده‌است. یعنی در اوایل دورهٔ قاجار سیستم مقامی موسیقی ایرانی تبدیل به سیستم ردیف دستگاهی شد و جای مقام‌های چندگانه را هفت دستگاه و پنج آواز گرفت.

از اولین راویان ردیف می‌توان به خاندان فراهانی یعنی آقا علی اکبر فراهانی - میرزا عبدالله - آقا حسینقلی و… اشاره کرد. ردیف‌هایی که اکنون موجودند شامل ردیف میرزا عبدالله، ردیف آقا حسینقلی، ردیف ابوالحسن صبا، ردیف عالی علی اکبر شهنازی، ردیف موسی معروفی، ردیف دوامی، ردیف طاهرزاده (که شیوه او را نورعلی خان برومند به صورت ردیف گردآوری کرد)، ردیف محمود کریمی، ردیف سعید هرمزی، ردیف مرتضی نی‌داوود و… هستند.[نیازمند منبع] امروزه، ردیف میرزا عبدالله، ردیف صبا، ردیف شهنازی و دوامی کاربری بیشتری دارند و بیشتر در مکاتب درس موسیقی آموزش داده می‌شوند.

 

دستگاه
هر دستگاه موسیقی ایرانی، توالی‌ای از پرده‌های مختلف موسیقی ایرانی است که انتخاب آن توالی حس و شور خاصی را به شنونده انتقال می‌دهد. هر دستگاه از تعداد بسیاری گوشه موسیقی تشکیل شده‌است و معمولاً بدین شیوه ارائه می‌شود که از درآمد دستگاه آغاز می‌کنند، به گوشهٔ اوج یا مخالف دستگاه در میانهٔ ارائه کار می‌رسند، سپس با فرود به گوشه‌های پایانی و ارائهٔ تصنیف و سپس رِنگی اجرای خود را به پایان می‌رسانند. موسیقی سنتی ایران شامل هفت دستگاه و شش آواز است. هفت دستگاه ردیف موسیقی سنتی ایرانی عبارت‌اند از:

دستگاه شور
دستگاه سه‌گاه
دستگاه چهارگاه
دستگاه همایون
دستگاه ماهور
دستگاه نوا
دستگاه راست‌پنج‌گاه


آواز
آواز معمولاً قسمتی از دستگاه مورد نظر است که می‌توان آن را دستگاه فرعی نامید. آواز از نظر فواصل با دستگاه مورد نظر یکسان یا شبیه بوده و می‌تواند شاهد یا ایست متفاوتی داشته باشد. به‌طور مثال آواز دشتی از متعلقات دستگاه شور و از درجه پنجم آن بوده و به عنوان مثال اگر شور سل را در نظر بگیریم، دارای نت شاهد و ایست «ر» است. بدین ترتیب در آواز شور ملودی با حفظ فواصل دستگاه شور روی نت «ر» گردش می‌کند و در نهایت روی همان نت می‌ایستد. به‌طور کلی هر آواز پس از ایست موقت روی ایست خودش، روی ایست دستگاه اصلی (در این‌جا شور) بازمی‌گردد. آوازهای متعلق به دستگاه موسیقی ایرانی ۵تا هستند و عبارت‌اند از:

آواز ابوعطا، متعلق به دستگاه شور (درجه دوم)
آواز بیات ترک (بیات زند)، متعلق به دستگاه شور، (درجه سوم)
آواز افشاری، متعلق به دستگاه شور، (درجه چهارم)
آواز دشتی، متعلق به دستگاه شور، (درجه پنجم)
آواز بیات کرد، متعلق به دستگاه شور (درجه پنجم)
آواز بیات اصفهان، متعلق به دستگاه همایون، (درجه چهارم)

 

تاریخچه موسیقی ایرانی

 

از مهم‌ترین مُهرنگاره‌های خُنیا (:موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در «تپه چغامیش» دزفول برجای مانده، یاد کرد که در سال‌های ۱۹۶۱–۱۹۶۶ میلادی، یافت شده‌است. این مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سیمایی از بزم رامشگران را نشان می‌دهد. در این بزم باستانی، دسته‌ای خُنیاگر(:نوازنده) دیده می‌شوند که هر کدام، به نواختن‌سازی سرگرم هستند. چگونگی نواختن و نشستن این رامشگران، نشان می‌دهد که آنها، نخستین دسته خُنیاگران(:ارکستر) جهان هستند. در این گروه رامشگران، می‌بینیم که نوازنده‌ای «چنگ» و دیگری «شیپور» و آن دیگر «تنبک» می‌نوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خواننده‌ای است که «آواز» می‌خواند. همچنین در این بزم کهن، آزاده‌ای را می‌بینیم که بر فرشی نشسته و از او پذیرایی می‌شود. ما همانند این خنیاگران را در ایلام و در سده ۲۷ پیش از میلاد و از زمان پادشاهی «پوزوز این شوشیناک» در شوش می‌شناسیم. از همین گاه، مُهر و نشانه‌هایی در دست است که نشان می‌دهند، خنیاگران بسیاری در ایران می‌زیستند. در این هنگام، نواختن چنگ بسیار گسترش داشته‌است و این ساز از ساخته‌های ایرانیان است. ما، نگاره‌ای را در دست داریم و می‌دانیم که در پادشاهی «شوکال ماه هو» و از سده ۱۷ پیش از میلاد در ایران، تار نواخته می‌شد. با یافتن یک کنده کاری در ایلام بازهم آگاهی داریم که خنیاگران ایرانی؛ دَف را همراه چنگ می‌نواختند. در این کنده کاری همچنین دیده می‌شود که از میان ۱۱ تن خنیاگر؛ ۸ تن چنگ، ۲ تن نی و یک تن دهل می‌نوازند. ۱۵ زن خواننده، در میان رامشگران دیده می‌شوند که در حال کف زدن هستند. باید افزود که از این نمونه‌ها در سراسر ایران بسیار دیده شده‌است. ما به یاری باستان‌شناسی از لرستان مانند ایلام آگاهی داریم که در این بخش از ایران هم از سده ۹ پیش از میلاد، تار نواخته می‌شده‌است. در بخش‌های دیگری از ایران و از سال ۵۵۹ پیش از میلاد، سفالهایی در تپه سیلک کاشان و مرودشت پیدا شده که سیمایی از پایکوبی و دست افشانی بر آن‌ها نگارگری شده‌است.

پس از وارد شدن آریاییان، از آنجا که در برپا داشتن آیین‌های کیشی آریاییان رقص و موسیقی به کار بسته نمی‌شد و چندان ارجی نداشت، این دو هنر چنان‌که بایست در میان آنان پیشرفت نکرده و در آثار و نوشته‌های آن روزگاران جای پایی از خود باز نگذاشته‌است.

اصطلاح «خنیای باستانی ایرانی» حروف‌نویسی خالص کلمات ایرانی است که ترجمه آن عبارت از «موسیقی ایران باستان» یا به عبارت دیگر «موسیقی سنتی ایران» است. این اصطلاح ایرانی امروزه به خوبی قابل درک است ولی در مقایسه با اصطلاح پر مصرف «موسیقی اصیل» که معنای آن نیز همان است، به ندرت استفاده می‌شود. با استفاده از شواهد کاویده شده، مانند تندیس کشف شده در ساسا، سوابق موسیقی به خوبی به دوران امپراتوری ایلامی (۶۴۴–۲۵۰۰ قبل از میلاد) برمی گردد. به‌طور مشهود، اطلاعات کمی در خصوص موسیقی این دوره در دسترس است. تنها استثناء ابزار باقی‌مانده موسیقی مانند گیتارها، عودها و فلوت‌هایی که ابداع و نواخته شده، هستند. گفته می‌شود ابزار موسیقی مانند «باربت» ریشه در این دوران یعنی حدود سال ۸۰۰ قبل از میلاد داشته‌است.

از هردوت نقل است که در دوران امپراتوری هخامنشی که به «امپراتوری پارسی» نیز معروف است، موسیقی نقش مهمی به‌خصوص در دربارها داشته‌است. او می‌گوید که وجود موسیقی برای مراسم مذهبی پرستش خداوند، بسیار ضروری بوده‌است. بعدها یعنی پس از ابلاغ دین پیامبر زرتشت، میترا، شخصی که به عنوان "داواً یک خدای دروغین یا شیطان و همچنین بتان دیگر بیشتر و بیشتر مقبول واقع شدند.

اصطلاح «خنیای باستانی ایرانی» اصطلاحی مربوط به عصر پس از هخامنشیان است. فارسی (فارسی) زبان مورد استفاده در دربارها به همراه زبان پهلوی، زبان رسمی دوران امپراتوری ساسانی (۶۴۲–۲۲۴ میلادی) بوده و در برگیرنده اکثریت همان کلمات و همان گرامر زبان پهلوی بوده‌است؛ بنابراین کلمه مورد استفاده برای موسیقی در دوران ساسانی و در دوران ناب فارسی معاصر در واقع کلمه 'خنیا است. اگر چه اصلیت مدل موسیقی ایرانی هنوز نامشخص است، تحقیقات باعث آشکار شدن جوانب جدیدی از آن شده‌است. باربد که یکی از موسیقی دانان دربار امپراتوری ساسانی بود، اولین سیستم موزیکال خاورمیانه که با نام سلطنتی خسروانی شناخته می‌شود را ابداع نموده و آن را به شاه خسرو (خسروان) تقدیم نمود. همچنین بسیاری از نام‌های فعلی مدهای موسیقی، در موسیقی سنتی ایران نیز وجود داشته‌اند،»دستگاه‌ها از زمان‌های باستان زبان به زبان به امروز رسیده‌اند، اگرچه بسیاری از مدها و ملودی‌ها احتمالاً به دلیل تهاجم اعراب که موسیقی را به عنوان مسئله‌ای غیراخلاقی می‌دانستند، از بین رفته‌اند.

موسیقی سنتی ایرانی نوعی بدیهه گویی بوده و اساس آن یک سری از مدل‌ها قیاسی است که باید حفظ شوند. هنر آموزان و استادان دارای ارتباطی سنتی بوده‌اند که این ارتباط در قرن بیستم و به موازات حرکت تعلیم موسیقی به دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها رو به زوال نهاده‌است.

یک نمایش مرسوم این موسیقی، از «پیش‌درآمد» (مقدمه اولیه)، «درآمد» (مقدمه)، «تصنیف» (آهنگ، وزن دار به همراه آواز خواننده)، «چهار مضراب» (وزن دار) و تعداد انتخابی «گوشه» (حرکات) تشکیل می‌شود. به صورت غیر مرسوم، این قسمت‌ها را می‌توان تغییر داده یا حذف نمود. با نزدیک شدن به پایان دوره صفویه (۱۷۳۶–۱۵۰۲)، نواختن گوشه‌های پیچیده ۱۰، ۱۴ و ۱۶ ضرب متوقف گردیدند. امروزه قطعات در حالت ۶ یا حداکثر ۷ ضرب نواخته می‌شوند که مایه تاسف است. بسیاری از ملودی‌ها و مدهای این موسیقی در مقام‌ها ترکی و موسیقی عربی می‌شوند. تفصیل اینکه باید به صورت مشخص اظهار کنیم که اعراب پس از تهاجم به امپراتوری ایران، سرزمین‌های تسخیر کرده را با نام «جهان اسلام» معرفی نمودند. اگر چه اکثر حاکمان عرب فعالیت‌های مرتبط با موسیقی را ممنوع اعلام کردند، دیگران به موسیقی‌دانان ایران دستور دادند که قطعاتی را به صورت کتاب تصنیف کنند که به عربی آن را «کتاب موسیقی کبیر» بمعنای کتاب فراگیر موسیقی می‌خواندند. بیش از تأثیرات امپراتوری ساسانی، این دلیل دیگری بر این واقعیت است که ملودی‌های موسیقی سنتی ترکیه، سوریه، عراق و مصر شامل اسامی مقیاس‌ها و مدهای ایرانی هستند.

در طول تاریخ؛ موسیقی سنتی بیشتر با صوت در ارتباط بوده‌است؛ و حتی سرایندگان نقشی اساسی را در خلق و اجرای آن داشته‌اند: او تصمیم می‌گیرد چه حالتی جهت ابراز مناسب بوده و اینکه چه دستگاهی مرتبط به آن است. در خیلی از موارد، سراینده مسئولیت انتخاب شعری که باید با آواز خوانده شود را نیز بر عهده دارد. چنانچه برنامه نیاز به یک خواننده داشته باشد، خواننده باید با حداقل یک آلت بادی یا سیمی و حداقل یک نوع آلت ضربی همراهی گردد. البته می‌توان یک مجموعه از آلات موسیقی را یکجا داشت ولی سراینده اصلی نقش خود را ابقاء نماید. زمانی لازم بود که نوازندگان خواننده را با نواختن چندین قطعه به صورت تکی همراهی کنند. به صورت سنتی، موسیقی در حال نشسته و در محل‌های مزین شده به پشتی و گلیم نواخته می‌گردید. گاهی در این محل‌ها شمع روشن می‌کردند. گروه نوازندگان و سراینده نوع دستگاه و اینکه کدام گوشه‌ها اجرا شوند را با توجه به شرایط زمانی و مکانی و… مشخص می‌نمودند.

قبل از حمله مغول‌ها و اعراب، ملودی‌هائی که در آن نغمه هائی از "اوستا کتاب دینی پیامبر زرتشت مذهب مزدیسنا، زمزمه با نواخته می‌شد که با آن حال و هوا همخوانی داشت. واژه «گاه» دو معنی دارد: در زبان پهلوی هم بمعنای «گاث» (عبادت‌کننده اوستائی) و همچنین «زمان». حالات «یک گاه، دو گاه، سه گاه چهار گاه، پنج گاه، شش گاه و هفت گاه» را جهت بیان داستان هائی کاث‌ها از یک تا هفت زمزمه می‌نمودند. اخیراً کشف شده که حالت «راست» (ادبی. حقیقت) جهت بیان داستان هائی در خصوص افراد یا کارهای درستکار و «شکسته» (ادبی. شکسته) برای بیان داستان‌ها دربارهٔ خطا کاران استفاده می‌شده‌اند. حالت «همایون» در هنگام نماز صبح اجرا می‌گشت. اکثر این حالت‌ها، بجز احتمالاً «شش گاه» و «هفت گاه» هنوز در سیستم امروزی مورد مصرف دارد. علی‌رغم وجود این شواهد، نوازندگان هنوز تمایل به نسبت دادن مستقیم معنی «گاه» به «زمان» یا «مکان» حرکت یک آلت موسیقی دارند.

حکومت چندصدساله مغول‌ها در ایران و قتل و غارت و تجاوز مستمر آن‌ها باعث شد که به نوعی شادی هم از جامعه رخت بربندد. از آنجا که موسیقی به سبک سینه به سینه آموزش داده می‌شد و دستگاه‌ها و تجهیزات امروزی برای ضبط موسیقی وجود نداشت، متأسفانه طی چند صد سال ملودی‌های شاد فراموش شوند.

شایان ذکر است که چند تحرک احتمالاً باستانی محسوب نشده و فقط خیلی قدیمی هستند. همانگونه که در طول تاریخ سابقه داشت، موسیقی سنتی ایرانی به عملکرد خود به عنوان ابزاری روحانی ادامه داده و کمتر به عنوان وسیله تفریح به آن نگاه می‌شد. آثار موسیقی امکان تغییر گسترده از آغاز تا پایان و معمولاً به صورت تغییر بین قطعات پایین، تفکری، نمایش پهلوانی نوازندگی با نام تحریر را داشتند. تعامل متون مذهبی به عنوان غزل جایگزین غزل‌های بزرگی گردید که شاعران صوفی قرون وسطی خصوصاً حافظ و جلال الدین رومی سروده بودند. علاوه بر این موسیقی ایرانی دریافتی از دردها رنج‌ها خوشی‌ها یک تمدن چندین تکهٔ یک پارچه‌است که امروزه بسیاری از یادبودهای آن مانند گوشه‌ها (حسینی جامه دران شبدیز…)گواه این مدعاست.

  • خرید فروش محصولات ارگانیک
۱۹
خرداد

لودویگ فان بتهوون

لودویگ فان بتهوون (به آلمانی: Ludwig van Beethoven، ( بشنوید)) (غسل تعمید در ۱۷ دسامبر ۱۷۷۰ م. – درگذشتهٔ ۲۶ مارس ۱۸۲۷)، موسیقی‌دان و آهنگساز اهل آلمان بود. وی شخصیتی مهم در انتقال بین دوره‌های کلاسیک و رمانتیک در موسیقی غرب بود و یکی از بزرگترین آهنگسازان اروپایی به حساب می‌آید. زندگی حرفه‌ای او معمولاً به دوره‌های «اولیه»، «میانی» و «پایانی» تقسیم می‌شود. دورهٔ «اولیه» حدوداً تا سال ۱۸۰۲ ادامه دارد، دورهٔ «میانی» از سال ۱۸۰۲ تا ۱۸۱۲ را شامل می‌شود و دورهٔ «پایانی» از ۱۸۱۲ تا زمانِ مرگ وی در سال ۱۸۲۷ است. او در طول زندگی خود آثار بسیاری آفرید که نُه سمفونی، پنج کنسرتو پیانو، یک کنسرتوی ویولن، سی و دو سونات پیانو، شانزده کوارتت زهی، دو مس و اپرای فیدلیو از آن جمله‌اند.

بتهوون در بن متولد شد. استعداد موسیقی‌اش در سنین کودکی آشکار بود، و در ابتدا توسط پدرش یوهان فان بتهوون به سختی و فشرده آموزش داده می‌شد. وی بعداً توسط آهنگساز و رهبر ارکستر، کریستیان گوتلوب نیفه موسیقی آموخت و تحت نظارت او نخستین اثرِ خود، مجموعه‌ای از واریاسیون‌ها برای ساز شستی‌دار را در سال ۱۷۸۳ منتشر کرد. او توسط «مادرِ دوم» (نامادری) خود هلن فان برونینگ[الف] که به فرزندانِ شوهرش با محبت پیانو می‌آموخت، از زندگی خانگیِ ناکارآمد رهایی یافت و در سن ۲۱ سالگی، به وین نقل مکان کرد و در آنجا آموختن آهنگسازی را با یوزف هایدن ادامه داد. وی سپس به عنوان یک پیانیست چیره‌دست شهرت پیدا کرد و به‌زودی توسط کارل آلویس، شاهزاده لیخنوفسکی[ب] برای آهنگسازی مورد حمایت قرار گرفت، که نتیجهٔ آن ساخت سه «تریو پیانو اپوس ۱» در سال ۱۷۹۵ شد (که اولین کارهایی بودند که او با اپوس نامگذاری‌شان کرد).

 

بتهوون

 

اولین اثر بزرگِ ارکسترال بتهوون، سمفونی شماره ۱، در سال ۱۸۰۰ خلق شد؛ و در سال ۱۸۰۱، شش کوارتت زهی (اپوس ۱۸) ساخت. بتهوون از کمی پیشتر به ناشنوایی مبتلا شده بود و بیماری‌اش در این سال‌ها رو به وخامت گذاشته بود، اما وی همچنان به فعالیت‌اش ادامه داد و سمفونی‌های سوم و پنجمِ خود را به ترتیب در سال ۱۸۰۴ و ۱۸۰۸ منتشر کرد. کنسرتو ویولن در سال ۱۸۰۶ ساخته شد. وضعیت جسمانی وی تا سال ۱۸۱۱، با ناشنواییِ تقریباً کامل، وخیم‌تر شد، و بتهوون از اجرای موسیقی و حضور در مجامع عمومی خودداری می‌کرد. آخرین کنسرتو پیانوی وی (شماره ۵ معروف به «امپراتور») در آن سال با اجرای اولیه توسط پیانیست معروف، آرشیدوک رودولف به نمایش درآمد.

بتهوون بعد از دور شدن از جامعه، بسیاری از تحسین‌برانگیزترین آثار خود مانند سمفونی‌های بعدی، موسیقی مجلسی و سونات‌های پیانو را در دورهٔ پایانی حیاتش تألیف کرد. تنها اپرای وی که «فیدلیو» نام دارد و برای اولین بار در سال ۱۸۰۵ اجرا شده بود را در سال ۱۸۱۴ به نسخهٔ نهایی رساند، میسا سولمنیس را در سالهای ۱۸۱۹–۱۸۲۳ ساخت، و آخرین سمفونی‌اش را نیز در سال‌های ۱۸۲۲–۱۸۲۴ ساخت. این سمفونی که سمفونی شماره ۹ نام گرفت، یکی از اولین نمونه‌های سمفونی با گروه کر است. آخرین کوارتت‌های زهی (۱۸۲۶–۱۸۲۵) از جمله دستاوردهای نهایی بتهوون است. وی سرانجام پس از چند ماه بیماری و بستری، در سال ۱۸۲۷ درگذشت.

آثار بتهوون در همهٔ سبک‌ها همچنان اصلی‌ترین رپرتوار موسیقی کلاسیک در نظر گرفته می‌شود. همچنین از او به‌عنوان کسی که رابطهٔ دردسرساز با معاصرانش داشته‌است، یاد می‌کنند.

 

در اواخرِ پاییز ۱۸۲۶، بتهوون در راه بازگشت از سفری از ییلاق‌های اطرافِ وین، به‌شدت دچار سرماخوردگی و سینه‌پهلو شد و در منزلش بستری گردید. برادرزاده‌اش را در پیِ طبیب فرستادند اما نقل می‌شود که وی این مأموریت را فراموش کرده و پس از دو روز به یاد می‌آورد که چه کاری داشته‌است. بتهوون در هنگام بستری بدون پرستار بود و برادرزاده‌اش نیز مشغول بازی بیلیارد بود و پول‌هایی هم که از بتهوون می‌گرفت، خرج قمار می‌کرد. سرانجام مستخدم میخانه‌ای که کارل در آنجا قماربازی می‌کرد، طبیبی را به بالین بتهوون فرستاد. پزشک که او را با صورت برافروخته و تنگیِ نفسِ شدید مشاهده کرد، برای مشورت از جراح معروف شهر کمک خواست و بتهوون تحت عمل جراحی قرار گرفت. او چهار بار در تاریخ‌های ۲۰ دسامبر ۱۸۲۶، ۸ ژانویه، ۲ فوریه و ۲۷ فوریه ۱۹۲۷، تحت عمل جراحی قرار گرفت و جسم نیرومند وی به‌مدت سه ماه با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد.

در این زمان خیلی از دوستان بتهوون او را فراموش کرده بودند و اگر کمک‌های دوستان انگلیسی وی نبود، آخرین روزهای زندگی‌اش با فلاکتِ بیشتری سپری می‌شد از اواخر فوریه، حال بتهوون رو به وخامت گذاشت، یوهان نپوموک هومل کدورت‌های خود را با بتهوون به فراموشی سپرد و به همراه همسرش در ششم مارس، به دیدار بتهوون شتافت. وی پس از دیدنِ بتهوون نتوانست مانع از ریختن اشک خود شود.

فردیناند هیلر که در زمان بیماری و چند روز قبل از مرگ، به ملاقات بتهوون آمده بود، می‌گوید:
بتهوون در حالیکه لباس خاکستری بلندی به تن داشت و کفش‌های بزرگی تا زانو پوشیده بود، جلوی پنجره دراز کشیده بود و نمی‌توانست چیزی بگوید. قطرات عرق روی پیشانی او چون مروارید می‌درخشید. همسرِ هومل دستمالی خیس کرده روی پیشانی‌اش گذاشت. من هیچ‌گاه نمی‌توانم نگاهی که در کمالِ حق‌شناسی به ما افکنده بود، فراموش کنم. در این هنگام بتهوون قلم برداشت و وصیت‌نامهٔ مختصری به برادرزاده‌اش (کارل) نوشت.

بتهوون بیشتر ماه‌های باقی‌مانده از عمرش در بستر بود و بسیاری از دوستانش برای ملاقات به آنجا می‌آمدند. وی در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ در سن ۵۶ سالگی درگذشت. دوست وی آنسلم هوتنبرنر، که در آن زمان حضور داشت، گفت که در لحظهٔ مرگ، طوفان و رعدوبرق وجود داشت. کالبدشکافی آسیب قابل توجهی در کبد را نشان می‌داد، که ممکن است به دلیلِ مصرف سنگینِ الکل باشد. همچنین آسیب‌دیدگیِ اعصاب شنوایی و سایر اعضای بدن نیز مشاهده شد.

در مراسم تشییعِ جنازهٔ بتهوون در ۲۹ مارس ۱۸۲۷، حدود بیست هزار نفر حضور داشتند. فرانتس شوبرت، که مشعل‌دارِ این مراسم بود، سال بعد درگذشت و در کنار او دفن شد. تشییع پیکر وی پس از خواندن مناجات و دعای آمرزش در کلیسای مقدس، به گورستان اختصاصی در قبرستان واهرینگ، شمال غربیِ وین، منتقل و به خاک سپرده شد. در سال ۱۸۶۲، چند سال پس از خاک‌سپاری بقایای جسدِ وی برای مطالعه مجدد نبش قبر شد و در سال ۱۸۸۸ به گورستان زنترالفریدوف وین منتقل شد.

 

 

بنای یادبود بتهوون در بن به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تولدش در اوت سال ۱۸۴۵ رونمایی شد. این نخستین مجسمهٔ ساخته شده از آهنگساز در آلمان بود و همراه با پرده‌برداری، جشنواره موسیقی نیز برگزار شد، و این انگیزه‌ای برای ساخت بسیار شتابزدهٔ تالار بتهوون در بن شد (به درخواست فرانتس لیست، در کمتر از یک ماه طراحی و ساخته شد). در سال ۱۸۴۲، مجسمهٔ موتسارت در سالزبورگ اتریش رونمایی شده بود، اما وین تا سال ۱۸۸۰، با مجسمه به بتهوون احترام نمی‌گذاشت. او تنها نامی است که دارای یک لوح حکاکی شده روی یکی از کتیبه‌های تالار ارکستر سمفونیک بوستون است. جاهای دیگر خالی ماندند، زیرا احساس می‌شد تنها محبوبیتِ بتهوون است که دوام خواهد داشت.
یک موزه به نام خانه بتهوون در محل تولد وی و در مرکز شهر بن وجود دارد. از همان سال ۱۸۴۵ این شهر میزبان یک جشنوارهٔ موسیقی به نام «جشن بتهوون» بوده‌است. این جشنواره در ابتدا نامنظم بود اما از سال ۲۰۰۷ همه ساله برگزار می‌شود.
در محوطهٔ دانشگاه سن خوزه، کالیفرنیا، یک مرکز تحقیقاتی و میزبان سخنرانی‌ها و اجراهای اختصاصی مربوط به زندگی و آثار بتهوون به عنوان موزه فعالیت می‌کند. این تنها مؤسسه در نوع خود در آمریکای شمالی است و بزرگترین مجموعه آثار و یادگاری‌های بتهوون را در خارج از اروپا در اختیار دارد.
سومین دهانهٔ بزرگ روی سیارهٔ عطارد به افتخار او نامگذاری شده‌است، همان‌طور که یک سیارک، بتهوون ۱۸۱۵ نام گرفت.
نسخهٔ دست‌نویس اصلیِ سمفونی ۹ بتهوون، که در کتابخانهٔ دولتیِ برلین نگهداری می‌شود، در سال ۲۰۰۱، در حافظهٔ جهانی یونسکو ثبت شد.
یک نسخهٔ ضبطِ فونوگرافی از سمفونی شماره ۵، همراه با نمونه‌های گسترده‌ای از تصاویر، صداهای رایج، زبان‌ها و موسیقی زمین است، در سال ۱۹۷۷ با کاوشگر وویجر، به فضا فرستاده شد.

  • خرید فروش محصولات ارگانیک
۱۷
خرداد

کَمانچه

کَمانچه یکی از سازهای موسیقی ایرانی است. این ساز علاوه بر شکم، دسته و سر، در انتهای پایینی ساز، پایه‌ای دارد که روی زمین یا زانوی نوازنده قرار می‌گیرد. نوعی از کمانچه معروف به کمانچه لری وجود دارد که پشت باز است و مردمان لر به آن «تال» می‌گویند.

 

کمانچه

 

پیشینه

نخستین نشانه‌های تاریخی دربارهٔ کمانچه در کتاب موسیقی الکبیر اثر ابونصر فارابی در سده چهارم هجری دیده شده‌است. او در این کتاب از کمانچه با نام عربی آن، رباب یاد می‌کند. کمانچه در دوران صفویه و قاجاریه جزو سازهای اصلی موسیقی ایران بوده‌است. نخستین صدای ضبط‌شده کمانچه به اوایل قرن بیستم میلادی بر می‌گردد.
ساز کمانچه به همت سازمان میراث فرهنگی در آذر ماه ۱۳۹۶ به ثبت جهانی در سازمان یونسکو رسید.

 

شکل ظاهری

کاسه ساز کروی و توخالی و معمولاً از جنس چوب توت است که به صورت ترکه‌ای (تکه‌های باریک چوب که در کنار هم چسبانده می‌شود) ساخته می‌شود و مقطع نسبتاً کوچکی از آن در جلو به دهانه‌ای اختصاص یافته و روی دهانه پوست کشیده شده و بر روی پوست، خرکی تقریباً شبیه به خرک تار و نه کاملاً عمود بر سیم‌ها قرار گرفته‌است. دستهٔ ساز، لوله‌ای تو پر است و به‌طور نامحسوس به شکل مخروط وارونه خراطی شده‌است. انتهای بالایی این لوله؛ توخالی و در طرف جلو شکاف دارد که نقش جعبهٔ گوشی‌ها را می‌یابد. دسته فاقد پرده می‌باشد. سر ساز متشکل است از جعبهٔ گوشی‌ها که در دو طرف آن هر یک دو گوشی کار گذاشته شده و یک قبه که در بالای جعبه قرار گرفته‌است. طول ساز تا سر قبه حدود ۸۰ سانتی‌متر است.

در گذشته این ساز بدون سیم گیر که به شکل کنونی وجود دارد بوده‌است. در گذشته سیم‌ها مستقیماً به ساز وصل می‌شدند همانند سه تار یا به وسیله قطعه فلزی سیم‌ها به آن ربط داده می‌شد. پس از ورود ویولن به ایران، تاندور ویولن (پیچ‌های کوچک تنظیم کوک) به سیم گیر اضافه شد تا نوازنده بتواند ساز را دقیق تر کوک کند.

تا پیش از ورود ویولن به ایران، جنس سیم‌های کمانچه ابریشمی یا از روده تابیده شده حیوانات بود و توانایی گرفتن کوک بالا را نداشت. پس از ورود ویلن به ایران، سیم‌های ویلن جایگزین سیم‌های کمانچه شد.

این ساز جزو دسته سازهای زهی کششی است. کمانچهٔ امروزی دارای ۴ سیم می‌باشد. کمانچه در زمان قدیم تنها سه سیم داشته و پس از ورود ویولن به ایران به تقلید از آن سیم چهارم به آن افزوده شده‌است. این سیم‌ها به موازات درازای ساز گستردگی دارد و آوای آن خیلی خوش و دلکش اما کمی اصطلاحاً تودماغی می‌باشد. این ساز می‌تواند آواهای گوناگون بسیاری را برآرد.

 

کوک

کوک کمانچه (نسبت فاصله سیم‌ها به یکدیگر) در دستگاه‌های مختلف موسیقی ایرانی تفاوت می‌کند. معمول‌ترین کوک برای دستگاهای ایرانی این است که سیم‌های اول و دوم نسبت به هم فاصله چهارم (یا پنجم) داشته، سیم سوم یک اکتاو بم تر از سیم اول و سیم چهارم یک اکتاو بم تر از سیم دوم می‌باشد.

لازم است ذکر شود که در گذشته کمانچه دو سل دو سل کوک می‌شد اما پس از ورود ویلن به ایران، در کوک کمانچه تغییراتی ایجاد شد و امروزه این ساز همانند ویلن کوک و انگشت‌گذاری می‌شود.

در حال حاضر کوک اصلی و رایج کمانچه می لا ر سل که همان کوک ویلن است، می‌باشد. از جمله می‌توان به کوک‌های رِ لا رِ سل (برای دستگاه نوا) می لا رِ لا (برای دستگاه ماهور) و می لا می لا (برای دستگاه همایون، آواز اصفهان، دستگاه چهارگاه، دستگاه ماهور و دستگاه راست‌پنجگاه) و رلارلا (برای کوک لری)اشاره کرد.

 

شیوه نواختن

نوازنده در حالت نشسته پایهٔ کمانچه را روی زمین یا صندلی یا زانو قرار می‌دهد و به وسیله آرشه (در پارسی کمانه) آن را می‌نوازد. ساز در موقع اجرا کمی حول محور خود می‌چرخد و همین عمل تماس آرشه با سیم‌ها را آسان‌تر می‌کند. نوازنده ساز را به‌طور قائم در دست چپ می‌گیرد و انگشتان همان دست را روی دسته بر روی سیم‌ها می‌لغزاند و آرشه را با دست راست به روی سیم‌ها می‌کشد.

 

سازهای هم خانواده

در چند دهه اخیر، سازهای جدیدی با بهره‌گیری از سازهای زهی غربی ساخته شده‌اند که کم‌کم جای خود را در موسیقی شهری ایران باز کرده‌اند. از جمله می‌توان به ساخت انواع کمانچه آلتو و کمانچه باس اشاره کرد که همگی صدایی بم تر از کمانچه معمولی دارند. کمانچه آلتو دو و نیم پرده و کمانچه باس یک هنگام کامل (Octave) بم‌تر از کمانچه معمولی صدا می‌دهند.

 

نوازندگان شاخص

ز شاخص‌ترین کمانچه‌نوازان ایرانی می‌توان به حسین‌خان اسماعیل‌زاده، علی‌اصغر بهاری، فرج علیپور، علی اکبر شکارچی، حسین یاحقی، کیهان کلهر و اردشیر کامکار اشاره کرد.[۵] نوازندگان شاخص معاصر عبارتند از:

اردشیر کامکار
کیهان کلهر
سعید فرج‌پوری
علی‌اکبر شکارچی
فرج علیپور
داوود گنجه‌ای
علی‌رضا حسین‌خانی
پیرولی کریمی
همتعلی سالم
مجتبی میرزاده
درویش‌رضا منظمی
هادی منتظری
محمد باجلاوند

  • خرید فروش محصولات ارگانیک